۱۳۸۸ اسفند ۹, یکشنبه

بسطا م











بوقت ِ فرود خورشید ، به خانه ی" پیر" وارد می شوم . آسمان نیلی رنگ شد ؛ سیاه نشد . ماه ، به تندی جای خورشید گرفت ؛ باد رو به سردی شد و آزادانه در گذرها رقصان شد .
به خانه ی یکی از مشهورترین عارفان ایران زمین رسیده ام .به خانه ی " طیفور "، پسر عیسی و نوه ی سروشان ؛ خاندانی از بزرگان بسطام ، که در اصل زردشتی بودند و سپس به اسلام گروید ند . طیفور را " با یزید و با یزید را " سلطا ن العارفین " ، نیز نامیده اند. و پیروانش را" طیفویه " یا " بایزید یه " و یا " عشقیه" و ... نامیده اند .
" گفته اند که در آغاز " طیفور " به تشویق مادر ِ خود راه عبادت پیش گرفت و در جستجوی معرفت از بسطام به " شام " رفت و سی سال از عمر خود را در آنجا به عبادت و ریاضت گذراند . سرانجام " طیفور " به بسطام بازگشت و در حدود سال 264هجری قمری ، در همان جا در گذشت ."
با یزید خود کتابی ننوشت ، سخنان او را که از نخستین عارفان بزرگ مسلمان بود ، چند تن از برادر زادگان و شاگردانش گرد آوری کردند .
...
بانگ ِ " فرود خورشید " در شهر می پیچد ؛ زنان با شتاب به نماز خانه ی بسطام می رواند. مردان نیز به جمع می پیوندند .
...
زین پیش ، عارفان بزرگی چون" شیخ ابوالحسن خرقانی "-352 تا425 هجری قمری - از مردم روستای خرقان در شمال بسطام که در زمان خود صدر مشایخ بود و" ابو سعید ابوالخیر " که 15 سال پس از " شیخ ابوالحسن " در خاک شد ، خانه ی " طیفور " را زیارت کرده بودند .
" شیخ اوالحسن خرفانی " ، مناجا ت ِ " طیفور " را نقل کرد ؛ و نیز در " تذکره اولیاء " ،" شیخ فرید ا لدین ابو حامد محمدبن ابوبکر ابراهیم بی اسحق نیشابوری " که به سا ل 618 هجری قمری پرده بر خود کشید و در خاک شد ، با بیانی شیوا آن را آورده است ...
" فرید الد ین "متخلص به " عطار" یا " فرید" در ششم شعبان 513 هجری قمری در قریه ی "کد کن " از اعمال نیشا بور تولد یافت .مدت عمرش از نود فزون گشت ؛ پیشه ی او عطاری و پدر وی نیز همین شغل بود .- عطار به کسی می گفته اند که هم پزشک بود و هم دارو فروش -
...
چون " هلا کو خان " در نیشابور قتل عام کرد ، یکی از مغولان ِ تا تا ر ، شیخ عطا ر را گرفته و می برد که او را در مقتل عام سر از تن بر دارد و شیخ را در آن حال ، وقت خوش گشته بود و توحید غلبه کرده ، روی در قاتل کرد و گفت : " با ینکه تاج نمدی بر سر نهی و تیغ هندی بر کمر بندی و از جانب ترکستان بمکرودستان بر آیی ، پنداری ترا نمی شناسم ؛ پس در آن محل ، آن لشگری تیغ از نیام بر کشید و شیخ را بر سر پا نشانید ...
...
" ابوالفضل محمد بی علی سهلگی " -476 تا 389 هجری قمری - یکی از پیروان " بایزید " بود که در کتاب " النور من کلمات ابی طیفور " بیشتر سخنان طیفور را از زبان خویشان و نزدیکان او نقل کرده است .
مناجات های " بایزید " از طریق شیخ ابوالحسن خرقانی به " خواجه عبدالله انصاری " رسید و او در بیان مناجاتهای خویش از با یزید الهام گرفت .

...
از گذری پیر و باریک به گذری پیر تر وارد می شوم . خانه ها کوتاه اند و هم سطح با زمین . چراغ خانه ها یکی از پس آن دیگر جان می گیرند . درِ خانه هایی را باز می یابم مردان و زنانی از خانه ها بیرون می آیند و از کنارم می گذرند . آسوده ام می گذارند تا بدور خود بچرخم . بر دیوار خانه ای نوشته ای که امروز رنگ باخته ، من را در جایم میخکوب می کند . نوشته این است " هرچی آرزوی خوبه ما ل تو " .
شش ساعت و سی و هشت دقیقه از نیمروز رفته است . جوانکی دوچرخه سوار از راه می رسد و من را بیگانه می پندارد" Hello " می گوید و می رود .
شاخه های بلند و در هم فرورفته ی درخت چناری پیر ، به آسمان نیلگون ، چنگ انداخته است .
...
گرچه فتوحات مغولان در پیشرفت فرهنگ و تمدن ایران در قرن های سیزدهم و چهاردهم میلادی تاثیر نا روایی داشت ، ولی موجب نا بودی کامل آن نشد ؛ برخی رشته ها ی فرهنگی پس از سی چهل سال ویرانی دو باره آغاز پیشرفت کرد.
و اکنون دیگر زبان فارسی در کتب تاریخی، حاکم بود و زبان تازی تقریبا بر کنار شد .
...
28 شب از بهمن 1388 خیامی هم رفت .
رضا تا با ن








۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه

از تهران تا بسطام







بیست و هشمین روز از ماه بهمن 1388 دارد می دود و می رود ؛ عقربه ی ساعت چسبیده بر دیوار سپید آشپزخانه ، 45 دقیقه مانده به نیمروز را نشانه گرفته است . از دو لیوان ِ چای ِ سبز آرام گرفته بر میز چهار گوش آشپزخانه ، یکی برای من است . پارچه ای سپید با دسته گلی از شقایق ِ نقش بسته بر آن ، بر روی میز فلزی سیاه رنگ ِ مطبخ ، پهن است .
...
بار سفر بسته ام ؛ پیراهن کتانی خاکی رنگ ِ سفر هایم را بتن دارم ؛ با شلواری کتانی بهمین رنگ ؛ که این رنگ کویر است و رسوبات خوابیده بر آن . بند قرمز رنگ ارتفاع سنج 45 ساله ام بدور گردنم چرخیده است . دوربین عکاسی ام نیز آماده به خدمت است . بلندی از رویه ی دریا 1320 متر است . پوتین تازه ای بر پا دارم ، که این ، نگرانی همسرو یارم را از نا همخوانی اش با پایم با خود دارد .
...
از کناره ی جنوب خاوری " تهران " راهی است به " پاکد شت " . پاکد شت بر لبه ی رسوبات آبرفتی که شکل بادبزن دارند خود را پهن کرده است ؛ - آنها رسوباتی آواره شده از بلندی ها یند ؛ که جریان های سیلابی در گذ شته و امروزآنها را آورده و چون از توان می افتد ، بار برزمین می گذارند . -
به" قرمز تپه " و ما رن های- آهک و خاک رس- گچ دار می رسیم ؛ دو ساعت از نیمروز می گذرد . تابلویی چشم نواز از چین خوردگی لایه های ارغوانی ، که در آن باند های نازک نمک ، گویی به دقت وهم راستا با لایه ها ی مارن کشیده شده اند ، نگاه ها را بخود می گیرد . جای ناخن سیلابها بر دامن بلندی ها بر جای است . - آبکند های گود و ژرف که بر آیند بارش های سیل آسا و ترسناک است -
در کناره ی راه ، که بیش از 110 کیلومتر در آن، تند تر نمی توان رفت ، ویرانه بناهای خشتی همرنگ با پیرامون ، آواره اند.
آسمان ابری است و درجه گرما سنج 19+ درجه ی سلیسیوس را نشانه گرفته است .
در طبیعتی برنگ قهوهای روشن تا تیره ، به " گرمسار " رسیده ایم . گرمسار و روستاهای فراوان پیرامونش ، بر گستره ای آبرفتی بادبزن شکل ، چسبیده اند و آب فرو رفته بر زمین را می مکند .
" ده نمک "، خوش آمد می گوید . و در " عبدالله آباد " به سوی خاور می گردیم و " سرخه " را در پیش رو داریم . سه ساعت از نیمروز رفته است و گرما سنج برهمان 19+ درجه خوابیده است . 40 متر از تهران به پائین افتا ده ایم . دوردست را نمی توان دید . گردی خاکستری ؛ گویی بر همه جا خوابیده است . آیا دیو بادی و یا بارانی آن را با خود خواهد برد ؟
...
توفقی کوتاه در ابتدای شهر سمنان . و تهیه ی لقمه نانی که " شیرمال " نام دارد و بطری آ ب میوه ای که به یا ری " نگهدارنده ای " تازه می نما ید ! راه تا یسطام دراز است و تا فرود خورشید زمان کم است ؛ شتاب باید داشت .
تریلی های "چادر شب " بر سر کشیده و کامیون های بی حجاب ، نفس زنان و زوزه کشان در جاده می دوند .
تپه ماهواره های از هم جدا افتاده را در سوی خاور می توان دید . آنها بازمانده ی بلندی ها ی دیروز اند که با د و باران - در زمانی که به چند میلیون سال می رسد -، همگام با دیگر نیروهای زمین ساختی ، تخریب و فرسابش یافته اند .
در 80 کیلومتر مانده به دامغان ، بلندی ها سیاه رنگ اند و براق . - سنگهای آذرین بیرونی که از پوسته ی زمین بیرون پریده اند.- درجه ی گرما سنج 13+ را نشانه گرفته است . و ارتفاع سنج می گوید 530 متر از شهر تهران به بالا رفته ایم .
در 50 کیلومتر مانده به دامغان ، خورشید ، ته رنگ های خود را بر رخ تپه های جدا از هم پاشیده است . از این جا تا " آهواتو " به تماشای بیرون پریدن سنگهای ارغوانی - بنفش در همآغوشی با مارن های رنگارنگ و رقص ابر های بازیگوش ، در آبی درخشان آسمان ، می گذرد .
به " عبدالله آباد" می رسیم و به شمال خاور بر می گردیم . " سرخه " روبروی ما است و سمنان در سوی شمال . از سرخه تا سمنان ، املاح گونه گون نمک از درون " مارن " ها ی رنگ به رنگ ، بیرون پریده است . سنگهای آندزیت - بازالت ، در راستای جنوب باختر - شمال خاور تا " آهواتو " به زیبا یی گسترش دارد .
ازگوشه ی باختری آبریز دریاچه ی نمک دامغان در جایی که " شیر آشیان " نام دارد آرام از لبه ی باختری دریاچه رد می شویم . در دور دست ، در میان برجستگی های بلند و کوتاه ،"گرد کوه" را که در یورش بیرحمانه و وحشیانه ی " هلاکو ی مغول " با رشادت پایداری کرد و سرانجام در اثر خیانت فرو افتاد می توان دید . - سال 635 خورشیدی بود و درهم ریختن قلعه های اسمعلیان .-
بقیه ی راه تا دامغان ، آبکند و بادرفت و بنا های ویرانه در کوه و دشت را می توان دید .
نوشته ی نا زیبا و ناهماهنگ با طبیعت بر دامن بیرون زدگی آذرین ، در سمت باختر روستای " قدرت آباد " آزارم داد . چشم بر بستم .
وقتی چشم باز کردم سوار بر بادبزنی آبرفتی زیبایی بودم که عناصر تشکیل دهنده اش را جریان های سیلابی از بلندی های آهکی و دولومیتی آورده بود و بر دهانه ی باریک دره ی ژرف بر جای گذاشته بود .
از" قدرت آباد " تا " کلاته ملا" سه رگه ی گچی ، تقریبا موازی با هم در دامنه ی در باختر راه ، امتداد دارد .
و اینک باغ های پسته ی دامغان ، که در سوی خاور و باختر راه ؛ در خواب و نیم بیداری زمستانه اند .
سگی تنها در کنار جاده سر بزیر و بی تفاوت به ما و دیگران در خود فرو رفته است . از کنارش چون باد ِ110 کیلومتر در ساعت می گذریم .
وقتی 880 متر از تهران به هوا بر خاستیم و از زمین اوج گرفتیم به دامغان رسیدیم .چهار ساعت و سی و نه دقیقه از نیمروز رفته است . خورشید در تدارک جمع کردن پرتوی خود است . تا بسطام راه کم نیست .
برجستگی هایی که پیراهن سیاه بر تن دارند از دامغان تا " کلاته " در نیمه ی راه به شاهرود ، همسفرِ ما است . در این میان ، ردیفی از لایه های سپید رنگ از" قادر آبا د"و" ده ملا" ، تا " شاهرود " خود را به نمایش می گذارد .
از کنار شهر شاهرود بتندی و با شتاب رد می شویم . 20 دقیقه از 5 پس از نیمروز رفته است . هوا سنج 14+ درجه را نشان می دهد ؛ و ارتفاع سنج می گوید 1055 متر از تهران اوج گرفته ایم .
شاهرود خود را به بسطام چسبانده است . به بسطام رسید یم . باغ های فراوان - و بیشتر متراکم در سوی باختر- " بسطام " را در بر دارد .
بانگ فرود خورشید از مناره ی شهر بهر سو می دود .
به گرد خود می چرخم ؛ دوربین در دست و بر گردن . خورشید دارد می خوابد . پرده بر خود کشید . شب آمد .
زان که ما را خواست ، هیچ از ما نخواست .
...
بسطام بر رسوبات آبرفتی آمده از شاه کوه ، آرام یافت
با درود و بدرود .


۱۳۸۸ بهمن ۱۷, شنبه

سفر 3000 کیلومتری - پروانه ها ، میدان مغناطیسی زمین را احساس می کنند


















پروانه های رنگارنگ ، یک روز زندگی می کنند ، اما 80 میلیون سال است که هستند. - انسان ها یکروزه اند، نه پروانه ها .-
پروانه ها می پندارند که ابدی اند ؛ زیرا از 80 میلیون سال پیش ، هرگاه یکی ازآن ها می رود ، پیش از آن ، با عملی عاشقانه ، تولد بعدی را آماده ساخته است .
...
سفر بیش از 3000 کیلومتری پروانه ها، از این ور تا آن ور در پهنای آمریکای شمالی ، جز بر پایه ی دریافت ِ میدان مغناطیسی زمین ، به عنوان راهنما ، چه می تواند بود.
...
زمین،این سیاره ی نا آرام:
_ Terra - Firma واژه های لاتین اند برای زمین سخت و جامد .
گوی زمین موج گونه تاب می خورد، همگام با دیگر اجسام کهکشان ها در فضا و زمان ؛ پوسته ی نازکش می گسلد و می شکند ؛ تخریب می یابد و فرسوده می شود و زمین ، همواره چهره ای نو به خود می گیرد. آتشفشان ها در این دگرگونی نقشی بارز دارند .
زیبا است پوسته ی نازک زمین را کنار زدن و درون آن را نگریستن ؛ در این صورت د مای 3500 درجه ی سانتی گراد در هسته زمین را که بر هر سانتی متر مربع آن 3750 تن فشار وارد می آید را چه سان می توان پذ یرا شد ؟
...
زمین ، این گوی آبی رنگ لایه لایه ، چون ظرفی است پر از فلزات مذاب ، که با آرامی می جنبد ؛ با سازوکاری - مکانیسمی - پویا و توانمند که هر آن شکل نو بخود می گیرد .
هسته ، بخش درونی گوی زمین است ، با دو بخش کاملا نمایا ن . بخش بیرونی که مایع است و ترکیبی است از نیکل و آهن مایع با ضخامتی برابر 2300 کیلومتر . بخش درونی هسته از آهن خالص ِ جامد است با ضخامت 1200 کیلومتر .
...
دانشمندان ، میدان مغناطیسی زمین را برآیند جنبش فلزات آهن و نیکل مذاب در بخش بیرونی هسته ی زمین می پندارند که بازتاب جریان الکتریسیته بین هسته است و گوشته ی زمین .
میدان مغناطیسی زمین ، شبیه ناهمواری های پوسته ی زمین است که با توجه به محور چرخش زمین به گرد خود ، به آرامی در حال خم شدن است ؛ با اختلافی 11 درجه با محور زمین .
...
در 200 میلیون سال اخیر ، یگونه ی نما یا ن ، مغنا طیس زمین صد ها بار وارونه شده است ؛ و این در حالی است که از حدود 790000 سال پیش تا امروز بیشترین وارونگی در قطب مغناطیسی زمین رخ داده است . این دریافتی است بر پایه ی بررسی بستر دریاها و برجستگی های میان اقیا نوس ها .
...
زندگی بر پوسته ی نازک و نا آرام زمین ، بیاری سپر محافظ مغناطیسی است که در گستره ای برابر هزاران کیلومتر در فضا ، گوی جنبا ی زمین را از یورش با د های خورشیدی و ذرات شناخته شده ی بر آمده از انرژی تابشی آن محافظت می کند .
زاویه ی قائم ِ میدان مغناطیسی زمین ، اجازه ی ورود برخی از ذرات را به درون هوا کره - آتمسفر - زمین می دهد . روشنایی قطب شمال و نورهای نیمکره ی جنوبی ، بر آیند این مهم است .