بیمارستان ِ فوق تخصصی است اینجا:
-تخصص در طراحی و اجرای پله ای نیمدایره با شعاع بیش از ده متر ، از پیاده رو تا پیشخوان در ورودی ِ تمام شیشه ی چسبیده بر دیوار نقره ای رنگ فلزی براق .
- تخصص در انتخاب سنگ ِ گرانیت ِ ورنی خورده ی خوش تراشی ؛ که با پا گذاشتن بر روی آن ، به درون ساختمان بلند پایه ی مدرن، مکیده می شوی و در دام می افتی .
- تخصص در بکار گرفتن ِ دستگاهی که با لغزش ِ تسمه اش بر روی پله ها ، صندلی بیماران ِ میخکوب شده بر صندلی چرخ دار را بدرون ساختمان ، ول می کند .
-تخصص در طراحی و اجرای پله ای نیمدایره با شعاع بیش از ده متر ، از پیاده رو تا پیشخوان در ورودی ِ تمام شیشه ی چسبیده بر دیوار نقره ای رنگ فلزی براق .
- تخصص در انتخاب سنگ ِ گرانیت ِ ورنی خورده ی خوش تراشی ؛ که با پا گذاشتن بر روی آن ، به درون ساختمان بلند پایه ی مدرن، مکیده می شوی و در دام می افتی .
- تخصص در بکار گرفتن ِ دستگاهی که با لغزش ِ تسمه اش بر روی پله ها ، صندلی بیماران ِ میخکوب شده بر صندلی چرخ دار را بدرون ساختمان ، ول می کند .
-تخصص مردی درشت استخوان ، که در پشت میز زیبایی ، در سایه ی کامپیوتری سیاهرنگ و بزرگ ،کمین کرده و از برگ ِ ترخیص می پرسد .
- تخصص در نگاه ِ بی تفاوت دیکتاتورگونه داشتنِ ِ پنج زن و یک مرد جوان ِ خوش سیمایی که ، در زیر تابلوی میناتوری " پذیرش "بر صندلی های راحت " کره ای " خود را پهن کرده اند . میزی نمیدایره به شعاع سه متر ، با رنگ زرشکی ، آنان را از مراجعه کنندگان بی پناه ،جدا کرده است .
تخصص در چیدمان ِ چند دست مبلمان ِ درشت اندام " مدل آمریکایی " چرمین ِ زرشکی رنگ ،که آ ثار بر جای مانده ی سر ودست ، تن و باسن را بر رویه ی چرکین آن بآسانی می توان دید .
- تخصص در جای مناسب کاشتن تلویزیون های باریک اندام ، که بهر سو که سر بر می گردانی دریاچه می بینی و کوه بلند پوشیده از درخت ؛ که حکایت ِ سرزمین های دور با خود دارد . در این میان بناگاه تصویری بر مونیتور ها نقش می بنددواز رویای بهشتی که در آن سرگردانی به بیرون پرت می شوی ! ردیقی از مردان و چند زن ِ روپوش سپید بر تن کرده که گویی عصا قورت داده اند ، بتو زل زده اند .
- تخصص در استفاده از ابزار ریز و درشتی که بگرد تخت ِ بیمار چیده شده و آنانی که با روپوش و کلاه و پوزه بند که نه ، - ماسک- آبی رنگ سرگرم کار اند و تو نمی دانی متخصص درمان ِ تو کیست .
- تخصص در مهر زدن در پای ورقه ی نسخه ی از پیش نوشته شده ی یکسان برای همه .
- تخصص در یکد لی با بیماران پیر و جوان و همه را " تو" گفتن .
...
ساختمان با زیر زمین بنظر می رسد 9 اشکوبه باشد و این همه تخصصی که گفته شد فقط در بدو ورود ، بچشم می خورد ، اگر به کریدورها و فضاهایی که در طبقه ی همکف جا خوش کرده اند سرک بکشیم "فوق تخصصی " بودن را ساده نخواهیم انگاشت .
بی پیرایه بگویم : هر قدر با بالا تر برویم تخصص ها بیشتر می شود و من می پندارم که در طبقه ی ششم که مدیریت و کتابخانه و .. در آن نهفته است ، حال آن شاعری را خواهم داشت که گفت :
من بحال ِ دل گریه می کنم . دل ، بکار من ، خنده می کند .
- تخصص در نگاه ِ بی تفاوت دیکتاتورگونه داشتنِ ِ پنج زن و یک مرد جوان ِ خوش سیمایی که ، در زیر تابلوی میناتوری " پذیرش "بر صندلی های راحت " کره ای " خود را پهن کرده اند . میزی نمیدایره به شعاع سه متر ، با رنگ زرشکی ، آنان را از مراجعه کنندگان بی پناه ،جدا کرده است .
تخصص در چیدمان ِ چند دست مبلمان ِ درشت اندام " مدل آمریکایی " چرمین ِ زرشکی رنگ ،که آ ثار بر جای مانده ی سر ودست ، تن و باسن را بر رویه ی چرکین آن بآسانی می توان دید .
- تخصص در جای مناسب کاشتن تلویزیون های باریک اندام ، که بهر سو که سر بر می گردانی دریاچه می بینی و کوه بلند پوشیده از درخت ؛ که حکایت ِ سرزمین های دور با خود دارد . در این میان بناگاه تصویری بر مونیتور ها نقش می بنددواز رویای بهشتی که در آن سرگردانی به بیرون پرت می شوی ! ردیقی از مردان و چند زن ِ روپوش سپید بر تن کرده که گویی عصا قورت داده اند ، بتو زل زده اند .
- تخصص در استفاده از ابزار ریز و درشتی که بگرد تخت ِ بیمار چیده شده و آنانی که با روپوش و کلاه و پوزه بند که نه ، - ماسک- آبی رنگ سرگرم کار اند و تو نمی دانی متخصص درمان ِ تو کیست .
- تخصص در مهر زدن در پای ورقه ی نسخه ی از پیش نوشته شده ی یکسان برای همه .
- تخصص در یکد لی با بیماران پیر و جوان و همه را " تو" گفتن .
...
ساختمان با زیر زمین بنظر می رسد 9 اشکوبه باشد و این همه تخصصی که گفته شد فقط در بدو ورود ، بچشم می خورد ، اگر به کریدورها و فضاهایی که در طبقه ی همکف جا خوش کرده اند سرک بکشیم "فوق تخصصی " بودن را ساده نخواهیم انگاشت .
بی پیرایه بگویم : هر قدر با بالا تر برویم تخصص ها بیشتر می شود و من می پندارم که در طبقه ی ششم که مدیریت و کتابخانه و .. در آن نهفته است ، حال آن شاعری را خواهم داشت که گفت :
من بحال ِ دل گریه می کنم . دل ، بکار من ، خنده می کند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر