شهر فرنگی اومده
از همه رنگی اومده
بچه جون چشماتو به شهر فرنگ بچسبون و خوب تماشا کن :
مادام، ما را به" شمرون" می بره و راهنما مون هم این آقای سبیلو " میرزا نظام غفاریه ".
میرزا نظام از خانواده های قد یمی ایرانیه و شاگرد قدیمی مدرسه ی پلی تکنیک فرانسه و مدرسه ی معدن بوده و یادگاری های درخشانی هم در اون مدارس باقی گذاشته .
میرزا نظام غفاری همون " میرزا نظام الدین " و یا شاید " مهندس الممالک " باشه که مربی ولیعهد ناصرالین شاه بوده ؛ علمای تبریز به شاه، شکایت ها کردند که این معلم به شاهزاده لباس اروپایی پوشونده و چنین و چنان کرده؛میرزا به ولیعهد، تاریخ" لویی چهاردهم" و" فردریک کبیر" و"ناپلئون اول" رو درس میده . شاه هم نه گذاشت و نه برداشت و حکم به اعدام او داد . ولیعهد- یعنی همون شاگرد میرزا نظام- پا در میونی میکنه و خواهش و التماس که شاه از حکمی که داده منصرف بشه . خب ، ولیعهد خواسته، و دل ِ اون رو نباید شکست ؛ پس حکم رو لغو میکنه و میرزا به حوالی کاشون تبعید میشه.
الان شاه بر سر مهر اومده و میرزا رو، از کاشون به تهرون احضار کرده و ساختما ن ِ راه مازندران رو به او سپرده ؛ چون در تابستون کار کردن در مازندرون سخته، میرزا کار رو تعطیل کرده و برای استراحت به شمرون اومده و در خونه ی قشنگی که در چهار کیلومتری سفارت فرانسه است زندگی میکنه
آخه در تهرون در تابستون هوا خیلی گرمه و میزان الحراره، در " باغ ِ خواهرون ِ تارک دنیا" 45 درجه سانتی گراد رو نشون میده. سفرای سفارت خانه ها، شهر رو ترک کرده اند و به دهاتِ قشنگ و خنک ِ دره های پر درخت جبال البرز پناه برده اند : انگلیس ها در ده قلهک بسر می برند و تموم ِ این دهکده رو ملک مطلق خودشون می دونند . روس ها در زرگنده و فرانسوی ها وترک ها و سایرین در تجریش بسر می برند .این نمایندگان ِ سیاسی که به خون یکدیگر تشنه اند و می خوان همد یگر رو تکه تکه کنند در موقع ِ تابستون مثل یک خانواده در شمرون زندگی می کنند.
...
دختر جون بلند شو ، چون داره یک " آژدان " بطرفه ما میاد و می خواد یک قرونی تلکه ام بکنه . من از تو ده شاهی گرفتم باید یک قرون بدم . فردا باز هم میام و" مادام دیالافوآ" باز هم از 130 سال پیش از این میگه .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر