شب چله
واپسین روزهای پائیز در آذرماه در بالای ، روستای " برگ جهان " ، و نخستین روزهای زمستان در ماه ِ خورشید – دی ماه – در آغوش " اوشان "، دراز ترین شب را در خود گرفت .
...
چون ما و با ما ، در جلوی دستگاه ِ جادویی " شهر فرنگ " زانو برزمین چسبانده و چشم و دو دست به دریچه ی آن دوخته و به نوای " شهر فرنگی " دوره گرد کوچه و بازار شهرگوش دهید :
" ... شهر، شهر فرنگه و دنیا رنگ برنگه و..." . " اینجا را که می بینی کاج ِ کریسمس است و ..." . و این جا از بالای2140 متر از رویه ی دریا ، ده " برگ جها نه " که برای شب چله بزک کرده و چادر از سر برگرفته ." شهر شهر فرنگه و این " بمب ِ بازالتیه که از شکم زمین بیرون پریده ."
...
" ... شهر فرنگی اومده ، از همه رنگی اومده ":
" بچه بلند شو . تموم شد . بچه جون ده شاهی ات رو بده و درست بنشین و خوب تماشا کن ":
" برگ جهان رو ببین که از حموم در آ ومده " . " بچه چشم هاتو درویش کن . چی رو داری تو خونه ی مردم نگاه می کنی؟ "
" شهر شهر ِ فرنگه ، دنیا همه رنگ به رنگه ":
" اینجا دهنه ی چشمه ست در بالای برگ جهان که از میون ِ سنگهای رنگی بیرون پریده . خر سنگ رو ببین که راه ِ ده رو نشون میده و این تک درخت رو تماشا کن که وقتی برگ بر تن داره راه بر نامحرمان می بنده " .
" شهر فرنگی اومده ، از همه رنگی اومده . برگ جهان رو خوب تماشا کن که از حموم در آمده . جگر زمین رو که ارغوانی رنگه رو ببین ."
... " بچه جون بلند شو تموم شد . دختر جون ده شاهی ات رو بده و خوب تماشا کن " :
" اینه که می بینی " اوشونه " که کلاه فرنگی سرش گذاشته . این دیو سنگ رو ببین که با سپیدار ها نگهبانی میده . درخت تبریزی برگ ریخته رو خوب تماشا کن که اجازه میده اون دور دورا رو که مه و برف در اونه رو تماشا کنی . "
" بچه جون خوب تماشا کن . بید های کف دره رو ببین و ..."
... بلند شو دختر . تموم شد "
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر