۱۳۸۹ خرداد ۱۷, دوشنبه

پرستا ر Nurse



زن ِ جوان ِ پرستار ِ ! " مامانی " ، توصیه می کند که ، لاک ِ ناخن بنفش رنگی که خواهرش دیروز بمنا سبت تولدش به او داده ، را فردا بیآ ورد وناخن خانم بزرگ ِ در بستر افتاتده را ، لاک بزند - به چه سرنوشتی این خانم متشخص ِ بیش از نود ساله دچار شده است ! -
برای خانم بزرک ، ابروی شکسته کشید ؛ و وقتی بتندی مورد اعتراض قرار گرفت گفت : این مدل ِ ابرو ، مد روز است !
خانم بزرگ ، لقب " مامانی " گرفته ؛ ازسوی زنانی که با تغییر نام از " کلفت " و مستخد مه " به " پرستار " ، -چاپلوسانه که نه ، -مداحی می شود ؛ این به د ها ن خانم بزرگ خوش می آید .
...
این زن ِ جوان ، که نقش پرستار را بازی می کند ، از نسل جوان امروز سرزمین مان است . می گوید: " همسرم " من را سوار بر ترک موتورسیکلت به در خانه می رساند . بوقت غروب آفتاب ؛ با شنیدن رمزی -که شاید صدای فریاد موتورسیکلت دوست ِ پسر ِ " پرستار نما " باشد -، در می یابد که وقت رفتن است ؛ اگر چه از مدتی پیش ، ساعتی را در جلوی آینه ی دست شویی گذرانیده و ماسک بر صورت کشیده و بگفته امروزین : " make up " ! کرده است .
این زن ، بی اغراق ، بیشتر آهنگهای معروف به " لس آنجلسی " را بخوبی می داند و در تمامی روز آن را می خواند ؛ نیم " قری " هم گویی برای خانم بزرگ " مامانی " می دهد .
این زن ِ پرستار نما ، میوه را بسیار دوست دارد و به بستنی هم دست رد نمی زند . خوش اشتها ست و چشم و دلش گرسنه است و سیرایی ندارد .
زن پرستارچی ! می گوید دیروز سالروز تولدش بوده و بهمین مناسبت از همسرش هد یه گرفته است : یک روپوش معروف به " خفاش " ! که این روزها ، کپی کنندگان لباس و آرایش جوانان ِ" بی هویت " شهرمان ، -از روی برنامه ها و شوهای ماهواره ای و فاحشه خانه ها - ، رواج داده اند .
این زن جوان ، در روز اول کار ، با لباسی که تنها در مهمانی های خصوصی شبانه ! می پوشند - یعنی بلوزی کوتاه ، که شکم و چربی های پیرامونش را به نمایش می گذاشت - به سر کار آمد ، دامنش هم در همآهنگی با بلوزش بود .
" پرستار نما " صدایی رسا و زنگ دار دارد و آوایش در خانه می پیچد . در هر فرصت " مامانی " را که بر اثر سه سکته ی مغزی قادر به حرکت نیست ، می بوسد . هنر پیشه ی ماهری نیست این زن ِ جوان؟
می گوید : دیپلم فنی در رشته ی عکاسی دارد . بیشتر از آنچه که به " مامانی " می خوراند ، خودش می خورد . همه را " تو " می خواند و بزودی خودمانی می شود . اطلاعاتش در مورد مواد مخدر چون " کراک " ، " شیشه " ، هروئین و ... به روز است و راه درمان را می داند ؛ پس در پرستار بودنش شک نتوان کرد .
زن جوان ، با هوش است و آماده ی فرا گیری و گویی انتقاد پذ یری اش نیز کم نیست . هیچ نیاموخته و آنچه می داند از همسالانش بود و هست . نمی گویم پر توقع است و تنبل . زیاده خواه است و کم بازده ، نه . در رویاهایش پرسه می زند و آن می کند که می پندارد .
...

- عکس ها از کتاب " جورابها و دوستها " اثر سرکار خانم طاهره محبی تا بان ، گرفته شده است .
تابستان 1387 خیامی - تهران





















هیچ نظری موجود نیست: