۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

بیرون از قلعه ی " امیر آباد"







زن جوانِ ساکن در قلعه می گوید: ... آنجا " شاه نشین" است ؛ از نخبگان ِ مرکز ایران ، در اوایل سده ی نوزدهم میلادی! صاحب ِ مقامی لقب دار؛ بالاتر از السلطنه ها، الدوله ها، الملک ها و الممالک ها و ... چه می دانم های دیگر!
از قلعه بیرون می آیم و دژ را در کناره ای ، بدور انداخته شده ، می یابم .
درختان تنومند دیروز، پوست انداخته و مرده اند . سطح آب زیر زمینی ، پائین افتاده و یا خشگ شده است . آیا رگ آنرا بریده اند ؟
... به دامغان رسیده ام و من هنوز در قلعه به دور خود می چرخم .

هیچ نظری موجود نیست: