در با مدا د سه شنبه ، 22 روز رفته از اردیبهشت ماه 1383، " هما " ، از تهرا ن پر کشیدو به سوی سرزمین هنر و اندیشه ، - پا ریس- شتا فت ؛ و فرزندما ن ... را با خود برد ! من ، هما ن روز در یاددا شت روزا نه ام نوشتم که :... مبارک با د این زیبا یی. تمامی آ ن روز ، تهرا ن هوا یی دم کرده دا شت و خا کستری بود .
...
... این نخستین نا مه ای است که برا یت می نویسم ؛ وعده ی آ ن را 12 روز ما نده از مهر ما ه ، داده بودم . وقتی به نوشتن می نشینم ، بتندی در می یا بم که سخن با هنر مندی که تما شا گر بسیا ر خوبی است ، سا ده نیست ؛ مگر نه اینکه تخیلش را در نشست ارا ئه ی پروژه ی دیپلمش در پا نزدهمین روز از تیر ما ه 1382 ، از جها ن هستی ، دیده بودم ! من در آ ن روز گرم تا بستا نی ، در یا فتم که تو ، " هنر را به عنوا ن یک یا ر ، یک انگیزه ، یک هدف و یک وسیله ی بیا ن دید و دریا فت ، بکا ر گرفته ای ".
تو ، بمن تما شا گر ، بروشنی گفتی که زما ن ، برا ی کسی که می دود ، کمتر از فردی که ایستا ده ، می گذرد ؛ چرخش فرم در فضا ، به گرد نقطه ای – گویی در خلاء- که بهم می پیوستند و از هم رها یی می جستند و از شکلی به فرم دیگر رخ می نمودند را که بیا ن بیکرا نگی هستی بود ، به من ، نشا ن دادی و آ موختی .
...
" کوته " ، این اندیشمند بزرگ در " فا وست " ، می گوید : کسی که فرصت به دست آ ورده است ، نبا ید از دست بدهد . تو ، اکنون پس از پیمودن را هی نا هموار ، افزار کا رت را بخوبی و شا یستگی ، جمع و جور کرده ای ؛ مواظب با ش ، با دست و دندا ن ، آ نچه تا امروز بدست آ ورده ای را سرسختا نه نگه دار . گا هی ، بدور و برت نگا ه کن ، که اینها یی که می خوا هی مورد پسندشا ن با شی کیستند . " آ یا برا ی پسند افتا دن در چشم این چنین کسا ن ، این همه درد سر لا زم است ؟".
می توا ن از احسا سا ت و عواطف بسیا ر شدید ، چیزی سا خت که در ر ا ستا ی ارتقا ء به سطوح با لا ی اندیشه و خلا قیت ، حرکت کند ؛ بند ها یی که به هر بها نه به دست و پا یت خواهند افکند را پا ره کن و خود ، رها کن . خودت را دست کم مگیر . خود را بشنا س؛ همواره در معا شرت ها یت اندازه نگهدا ر. جا یت را در کا روا ن پر جنبش هنر و اندیشه ی هزاره ی سوم ، با سما جت و برد با ری ، پیدا کن .
میدا نم که "خود بودن "، ا ن هم در آ ن دیار خشن بظا هر دلفریب ، سخت است و طا قت فرسا . تو بهتر و روشن تر از من می دا نی که خلق آثار جا ویدا ن توسط " بتهون "، و "برا مس"، چه بود .
بدرود -
تهرا ن – یک روز ما نده از ما ه مهر 1383 خیا می
...
... این نخستین نا مه ای است که برا یت می نویسم ؛ وعده ی آ ن را 12 روز ما نده از مهر ما ه ، داده بودم . وقتی به نوشتن می نشینم ، بتندی در می یا بم که سخن با هنر مندی که تما شا گر بسیا ر خوبی است ، سا ده نیست ؛ مگر نه اینکه تخیلش را در نشست ارا ئه ی پروژه ی دیپلمش در پا نزدهمین روز از تیر ما ه 1382 ، از جها ن هستی ، دیده بودم ! من در آ ن روز گرم تا بستا نی ، در یا فتم که تو ، " هنر را به عنوا ن یک یا ر ، یک انگیزه ، یک هدف و یک وسیله ی بیا ن دید و دریا فت ، بکا ر گرفته ای ".
تو ، بمن تما شا گر ، بروشنی گفتی که زما ن ، برا ی کسی که می دود ، کمتر از فردی که ایستا ده ، می گذرد ؛ چرخش فرم در فضا ، به گرد نقطه ای – گویی در خلاء- که بهم می پیوستند و از هم رها یی می جستند و از شکلی به فرم دیگر رخ می نمودند را که بیا ن بیکرا نگی هستی بود ، به من ، نشا ن دادی و آ موختی .
...
" کوته " ، این اندیشمند بزرگ در " فا وست " ، می گوید : کسی که فرصت به دست آ ورده است ، نبا ید از دست بدهد . تو ، اکنون پس از پیمودن را هی نا هموار ، افزار کا رت را بخوبی و شا یستگی ، جمع و جور کرده ای ؛ مواظب با ش ، با دست و دندا ن ، آ نچه تا امروز بدست آ ورده ای را سرسختا نه نگه دار . گا هی ، بدور و برت نگا ه کن ، که اینها یی که می خوا هی مورد پسندشا ن با شی کیستند . " آ یا برا ی پسند افتا دن در چشم این چنین کسا ن ، این همه درد سر لا زم است ؟".
می توا ن از احسا سا ت و عواطف بسیا ر شدید ، چیزی سا خت که در ر ا ستا ی ارتقا ء به سطوح با لا ی اندیشه و خلا قیت ، حرکت کند ؛ بند ها یی که به هر بها نه به دست و پا یت خواهند افکند را پا ره کن و خود ، رها کن . خودت را دست کم مگیر . خود را بشنا س؛ همواره در معا شرت ها یت اندازه نگهدا ر. جا یت را در کا روا ن پر جنبش هنر و اندیشه ی هزاره ی سوم ، با سما جت و برد با ری ، پیدا کن .
میدا نم که "خود بودن "، ا ن هم در آ ن دیار خشن بظا هر دلفریب ، سخت است و طا قت فرسا . تو بهتر و روشن تر از من می دا نی که خلق آثار جا ویدا ن توسط " بتهون "، و "برا مس"، چه بود .
بدرود -
تهرا ن – یک روز ما نده از ما ه مهر 1383 خیا می
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر