كلاه محا فظ
يخ بلورين ، چند هفته اي است كه با گشا ده دستي در شهر پهن شده. پياده رو ها سرسره شده ا ند و سنگ فرش اذرين ورني خورده پر بها ي پياد ه روي ورودي با نك از همه جا لغزنده تر است .
برف و يخ ان را هر روز مي روبند. ايكا ش برف بود و سطح لغزا ن نبود .
از هواي يخ زده ، به درون بانك مي لغزم . شماره اي بر مي گيرم. در مي يا بم كه بيش از يك ساعتي بايد در انتظار فرا خوانده شدن به باجه بما نم . چاره نيست .
اخر ين شماره ي خوا ند ه شده، نشا ن از نو بت گر فتن حدود 30 نفر پيش از من را دارد؛ اما مشتريا ن ايستاده و نشسته ، ارام و پر تشويش كه اين مقدار نيست .
گرماي درون بانك 24 درجه است .
چشم به اين سو و ان سوي مي گردانم ، بد نبا ل سوژه اي كه دستما يه اي گردد تا جعبه واحد زما نم پر شود .
...
پسر ك سه چهار سا له اي كه شيطنت را از چشما نش مي توا ن د يد ، من را به خود مي خواند .پسرك در هر بار برخاستن از صندلي كنا ر پدرش، به سو ي ميز ي مي رود كه بوقت ورود به با نك، شما ره اي از ان با يد گر فت ، دكمه را مي فشا رد و پا ره كاغذ ي كه شماره ا نتظا ر در ا ن نقش بسته را جدا كرد ه و به ارامي در كلا ه محا فظ پد ر مي اند ا زد ؛ انها با مو تور سيكلت امد ه اند . راز شما ره اي را كه در دست دارم را در مي يا بم .
پسرك ، باز ي نمي كند . زندگي مي كند ، چو ن من ؛ كه از با جه بيرون بانك ، پول مي گيرم به انتظار مي ايستم تا به باجه داخل تحو يل دهم . من هما ن مي كنم كه ان پسرك مي كند . جا ي شكوه نيست .
جهار شنبه سو م بهمن ماه 1386
رضا تا با ن
عروسي
جشن عروسي بود ، نه يكي ، بلكه دو تا . در دو سا لن زنا نه و مردا نه ؛ مردا ن در طبقه پائين و زنا ن در با لا .
" شو من " و جعبه جادويي اش در ميا ن مردا ن بود . جشن در باشگاه نظا مي بو د .
هوا سر د بود . شب يلدا هم بود. نخستين شب زمستا ن 86 هم كه بود . نور ول شده بر ساختما ن بي قواره پا دگا ن دلهره اميز بود. اما جشن كه بود . زيبا يي در باز ي بچه ها يي بو د كه ورودشا ن منع نشد ه بود .
...
چند جوا ن ، با ارايش شو ها ي ماهواره اي رايج ، در گوشه سا لن مي رقصند . زنا نه مي رقصند . شو من رفته است ؛ جوانا ن با موسيقي ول شده از جعبه جادويي شا دي مي كنند . جشن عروسي است .
" دژبا ن" سا لن ، در لبا س شخصي ، سرباز درشت ا ندام روستا يي، به سوي جعبه جادويي موزيك يورش مي برد . جعبه ، از تر س خفه مي شود . اما ، نمي ميرد .
جوا نا ن مو راست كرده ، به پا يكو بي شا ن ادامه مي دهند . .
...
اتو مبيل عروس و داماد ، با دسته گل اراسته شده است . دسته گل پلا ستيكي . از طبيعي ، طبيعي تر و زيبا تر . اتو مبيل عاريتي است ، اما ، گرا ن قيمت كه هست . اتو مبيل ا ن جوا نا ن ابرو بر داشته هم كرا يه اي بود ، كرايه خطي .
...
جشن سه ساعتي بدرازا كشيد . سا عت 5/9 شب بود كه جشن خاموش شد . خاموشي پادگا ن . شب يلدا بود ، شهر بي قواره، در امد و رفت اتو مبيل ها ي مدل با لا ، تا صبح ، بيدار بود .
شب يلد ا ي سا ل 1386
رضا تا با ن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر