در سراسر تاریخ ایران رابطه ای خا ص و نزدیک بین هنر و انضباط و تربیت معنوی مربوط به دینی که در هر زمان بر ایران حکمفرما بوده ، وجود داشته است .بهمین دلیل در دامن فرهنگ ایران امتیاز دادن بین هنر دینی و هنر سنتی که اولی قسمتی از دومی بشمار می رود ، امری آسان است .
از آنجا که هنر دینی نردبانی است که عالم محسوس را به عالم ملکوتی و معنوی متصل می سازد ، از دینی که بآن مرتبط است تفکیک نا پذیر است . می توان بطور منطقی از هنر دینی هند و یا بودایی یا اسلامی بحث بمیان آورد ، ولی مثلا نمی توان از هنر دینی هندی صحبت کرد ؛ اگر مقصود ازهند و هندی فقط سرزمین و مردمی باشد و نه دینی خاص که در آن سرزمین ظهور کرده است .
این را نمی توان انکار کرد که صور و رموز هنری در برخی موارد از دینی به دینی دیگر انتقال می یابد ، ولی روحی که از درون بر این صور و اشکال می دمد ، در این جریان تغییر می یابد . هم اسلام و هم مسیحیت بیزانتی ، فنون معماران ساسانی را در ساختن گنبد اقتباس کردند ، ولی ساختمان های گنبد داری بوجود آوردند که جلوه گر و سبک مختلف هنری است . همچنین هنر اسلامی بسیاری از اشکال و صور هنری ایران قبل از اسلام و آسیای مرکزی را در خود جذب کرد ، ولی این صور و اشکال را توسط روح اسلام تغییر و تبدیل دادو از آنها بعنوان مصالحی در ساختمان بکار برد که طرح وسبک آن کاملا اسلامی است .
بیشتر آنچه از هنر قبل از اسلام باقی مانده یا دینی است یا سلطنتی و از آنجا که سلطنت همواره در ایران جنبه ی مذهبی و آسمانی داشته است ، هنر شاهانه و اشرافی نیز رابطه ای نزدیکی با جهان بینی مزدایی داشت .
"آرتور پوپ "،دانشممند معروف و متخصص هنر ایران پیشنهاد کرده است که تخت جمشید به صورت قصری برای مراسم مذهبی ساخته شده و هدف از ساختن آن صرفا جنبه ی سیاسی نبوده و بهمین دلیل طرح معماری و باغهای آن بصورت یک "طلسم" و "طرح رمزی"، در آمده بود که بسوی یک مرکز درونی بسته می شد و بهشت وعالم ملکوت را بیاد می آورد .
در ایران قبل از اسلام می توان بنای آتشکده و موسیقی و شعری را که هنگام مراسم عبادت زردشتیان خوانده و نواخته می شد و لباس طبقه روحانی را که از آن تصاویری باقی مانده است ، در زمره نمونه هایی از هنر دینی دانست .
...
سرچشمه ی موسیقی ایرانی در موسیقی ملل قدیم آریایی است و این موسیقی شبیه به آن موسیقی یونانی است که در زمان فیثا غورس وجود داشت . منبع موسیقی بعنوان یک هنر اجتماعی و دسته جمعی در اسلام باعث شد که این موسیقی به درون نگرد و جنبه ی عرفانی و تاملی یابد . بعلت محتویات این و رابطه ی آن با شعر عرفانی، که همواره بوضعی تفکیک نا پذیر وجود داشته ، موسیقی ایرانی بصورت وسیله ای نیرومند برای وصال به احوال عرفانی که عارف در سیر و سلوک به آن دست می یابد ، در آمده است . اتفاقی نیست که طی قرون ، اکثر موسیقی دانان ایرانی از اهل تصوف بوده اند .
آن هنر ایرانی که از همه بیشتر به نمایش آ ئینی و دینی سایر تمدن ها شباهت دارد ، تغزیه است که مخصوص مذهب تشیع است . معمولا تعزیه ، صحنه های حواد ث غمگین کربلا را مجسم می سازد ولی گاهگاهی موضوع های دیگر نیز مورد استفاده قرار می گیرد . از ویژگی اصلی تعزیه این است که بیننده به اندازه هنر پیشه ی قسمتی از نمایش است و هر دو دسته ،هم هنر پیشه و هم آنانی که شاهد اعمال و هنرمندی او هستند با تمام جسم و روح خود در حوادث تاریخی و دینی که بر روی صحنه ی نمایش تکرار می شود شرکت می جویند . این امردرمورد سماع نیز کاملا صدق می کند . انسان نمی تواند در مجلس سماع بدون هیچگونه آمادگی معنوی حضور یابد و صرفا ناظر باشد و حتی باید اضافه کرد که وجود چنین شخصی خود ماهیت و معنی سماع را بکلی دگرگون می کند و سماع واقعی را نا ممکن می سازد .
...
هنر ایرانی بطور کلی و هنر دینی ایرانی بویژه ، میراثی با غنایی باور نکردنی ، برای ما بر جای گذاشته است . ایرانیان، با استعدادو ذوق هنری فراوان خود موفق شده اند هنری بوچود آورند که در عین حال معنوی و خوش آیند حواس ظاهری است ؛ هنری که هم زیبایی های جهان و هم گذران بودن و فانی شدن آن را نشان می دهد ؛ این میراث هنوز برای اکثر ایرانیان ، واقعیتی زنده است و برای تمام جهان ارزشی بی اندازه دارد . بر ما است که آ ن را پاسداری کنیم و از گزند زمانه و هوا و هوسهای زود گذر این عصر بی ثبات محفوظش داریم .
از آنجا که هنر دینی نردبانی است که عالم محسوس را به عالم ملکوتی و معنوی متصل می سازد ، از دینی که بآن مرتبط است تفکیک نا پذیر است . می توان بطور منطقی از هنر دینی هند و یا بودایی یا اسلامی بحث بمیان آورد ، ولی مثلا نمی توان از هنر دینی هندی صحبت کرد ؛ اگر مقصود ازهند و هندی فقط سرزمین و مردمی باشد و نه دینی خاص که در آن سرزمین ظهور کرده است .
این را نمی توان انکار کرد که صور و رموز هنری در برخی موارد از دینی به دینی دیگر انتقال می یابد ، ولی روحی که از درون بر این صور و اشکال می دمد ، در این جریان تغییر می یابد . هم اسلام و هم مسیحیت بیزانتی ، فنون معماران ساسانی را در ساختن گنبد اقتباس کردند ، ولی ساختمان های گنبد داری بوجود آوردند که جلوه گر و سبک مختلف هنری است . همچنین هنر اسلامی بسیاری از اشکال و صور هنری ایران قبل از اسلام و آسیای مرکزی را در خود جذب کرد ، ولی این صور و اشکال را توسط روح اسلام تغییر و تبدیل دادو از آنها بعنوان مصالحی در ساختمان بکار برد که طرح وسبک آن کاملا اسلامی است .
بیشتر آنچه از هنر قبل از اسلام باقی مانده یا دینی است یا سلطنتی و از آنجا که سلطنت همواره در ایران جنبه ی مذهبی و آسمانی داشته است ، هنر شاهانه و اشرافی نیز رابطه ای نزدیکی با جهان بینی مزدایی داشت .
"آرتور پوپ "،دانشممند معروف و متخصص هنر ایران پیشنهاد کرده است که تخت جمشید به صورت قصری برای مراسم مذهبی ساخته شده و هدف از ساختن آن صرفا جنبه ی سیاسی نبوده و بهمین دلیل طرح معماری و باغهای آن بصورت یک "طلسم" و "طرح رمزی"، در آمده بود که بسوی یک مرکز درونی بسته می شد و بهشت وعالم ملکوت را بیاد می آورد .
در ایران قبل از اسلام می توان بنای آتشکده و موسیقی و شعری را که هنگام مراسم عبادت زردشتیان خوانده و نواخته می شد و لباس طبقه روحانی را که از آن تصاویری باقی مانده است ، در زمره نمونه هایی از هنر دینی دانست .
...
سرچشمه ی موسیقی ایرانی در موسیقی ملل قدیم آریایی است و این موسیقی شبیه به آن موسیقی یونانی است که در زمان فیثا غورس وجود داشت . منبع موسیقی بعنوان یک هنر اجتماعی و دسته جمعی در اسلام باعث شد که این موسیقی به درون نگرد و جنبه ی عرفانی و تاملی یابد . بعلت محتویات این و رابطه ی آن با شعر عرفانی، که همواره بوضعی تفکیک نا پذیر وجود داشته ، موسیقی ایرانی بصورت وسیله ای نیرومند برای وصال به احوال عرفانی که عارف در سیر و سلوک به آن دست می یابد ، در آمده است . اتفاقی نیست که طی قرون ، اکثر موسیقی دانان ایرانی از اهل تصوف بوده اند .
آن هنر ایرانی که از همه بیشتر به نمایش آ ئینی و دینی سایر تمدن ها شباهت دارد ، تغزیه است که مخصوص مذهب تشیع است . معمولا تعزیه ، صحنه های حواد ث غمگین کربلا را مجسم می سازد ولی گاهگاهی موضوع های دیگر نیز مورد استفاده قرار می گیرد . از ویژگی اصلی تعزیه این است که بیننده به اندازه هنر پیشه ی قسمتی از نمایش است و هر دو دسته ،هم هنر پیشه و هم آنانی که شاهد اعمال و هنرمندی او هستند با تمام جسم و روح خود در حوادث تاریخی و دینی که بر روی صحنه ی نمایش تکرار می شود شرکت می جویند . این امردرمورد سماع نیز کاملا صدق می کند . انسان نمی تواند در مجلس سماع بدون هیچگونه آمادگی معنوی حضور یابد و صرفا ناظر باشد و حتی باید اضافه کرد که وجود چنین شخصی خود ماهیت و معنی سماع را بکلی دگرگون می کند و سماع واقعی را نا ممکن می سازد .
...
هنر ایرانی بطور کلی و هنر دینی ایرانی بویژه ، میراثی با غنایی باور نکردنی ، برای ما بر جای گذاشته است . ایرانیان، با استعدادو ذوق هنری فراوان خود موفق شده اند هنری بوچود آورند که در عین حال معنوی و خوش آیند حواس ظاهری است ؛ هنری که هم زیبایی های جهان و هم گذران بودن و فانی شدن آن را نشان می دهد ؛ این میراث هنوز برای اکثر ایرانیان ، واقعیتی زنده است و برای تمام جهان ارزشی بی اندازه دارد . بر ما است که آ ن را پاسداری کنیم و از گزند زمانه و هوا و هوسهای زود گذر این عصر بی ثبات محفوظش داریم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر