در کوشه کنار ایران زمین و بویژه در دامنه ی بلندی ها ی زاگرس، ایلا ت که بخش قابل ملاحظه ای از مردم ایران اند زندگی می کنند ؛ و با افسوس ، هنوز بخش مهمی از ویژگی آنها ، در هاله ای از تاریکی است .
کتا ب هایی که در دو سه قرن پیش بوسیله ی ماموران سیاسی و سیاحان وتجار خارجی نوشته شد ، در مواردی بطور مستقیم و یا غیر مستقیم به ایل های ایران اشارههایی شده است . در این نوشته ها باسامی خوانین و روسای ایلات و طوایف و شگفتی های لباس و عادات و رشادت ها و دلاوری ها ی عشایر پرداخته شده است . تاریخ بختیاری "سردار اسعد بختیاری "،بختیاری ها ، تالیف ملکومیان – چاپ بصره 1954- ، سفر هایی بایزان و کردستان نوشته ی ایزابل بیشاپ –چاپ لندن1891- وکتاب علف نوشته ی مریان کوپر –چاپ نیویورک 1925- که بوسیله امیر حسین ظفر ایلخان بختیاری با عنوان – سفری بسرزمین دلاوران- ترجمه شد و... از این گونه است .
کوپر در89 سال پیش ، بمنظور فیلم برداری از کوچ ایلا ت ، به ایران آمد . سپس به یاری حافظه و یادداشتهای روزانه ی خود کتابی هم نوشت . کوپر بمدت 46 روز همراه طایفه ی "بابااحمدی"کوچ کرد . از گرمسیر بسردسیر رفت . این کتاب بیان پیکاری است که دایما بختیاریها و نیروهای طبیعت برسر علف در جریان است .
کوپر با لحنی حما سی چگونگی عبور طایفه ی "بابااحمدی"،و رمه ها یشانرا از رود کارون چنین بیان می کند:
..." گذشتن از این رودخانه واقعا جنگی است که به بزرگی آن در مبارزه با دشواری طبیعت، نبردی نمی توانم تصور کرد "... کارون در این نقطه یک کیلومتر عرض دارد ؛ آب آن در اثر ذوب شدن صد ها قله ی کوهستان بوجود آمده در بستر سنگلاخ و سراشیبی رویهم می غلطد و جلو می رود ، وازسردی به یخ می ماند . رودخانه پراز گرداب ها و جریانهای تند و خطرناک است . آب با شدت از کناره ی سنگها و لبه های تیزصخره ها فرو می ریزد . نه پلی و نه قایقی در کار است . در یک طرف 5000 نفر ایلیا تی با باروبنه ومایملک شان و قریب نیم میلیون چهار پا هایشان قرار دارند . تعداد بیشماری زن و بچه و نوزاد همراهشان است .حیوانات هم در فصل بهار ، بچه دارند؛ همه ی این موجودات باید بسرعت و بدون قایق از این آبهای خطرناک بگذرند .
ایل بختیاری از زمانی بسیار دور در حوادث و رویدادهای سرزمین ما نقش عمده ای بر عهده داشتند ، و اگر سرزمین و قلمرو جغرافیایی بختیاری ها را مورد توجه قرار دهیم و نقش آنان را در ادوار مختلف تاریخ ایران بنگریم ، متوجه خواهیم شد که از دوران حکمروایی اولین دولت ایرانی ، یعنی ایلامی ها و پس از آن در هزاره ی اول پیش از میلاد و سرانجام دولت ها ی هخامنشی ، اشکانی ، ساسانی و پس از آن نیز سرگذشت این مردم ، قسمتی از سرگذشت و تاریخ پرنشیب و فراز ما و میهن ما را تشکیل وی دهد .
بختیاری ها ، گاه بعنوان رزم آوران پارسی در سپاه هخامنشیان و گاه بعنوان هنرمندان دوره ی اشکانی و سازندگان آثاری چون مجسمه ی بزرگ برنزی و سرانجام در قرن های اخیر بعنوان پیش قراولان فتح قندهار در سپاه نادر و مجاهدین مشروطه بسرداری سردار اسعد ، مورد توجه فرار دارند . از نظر قدرت تولیدی در زمینه ی محصولات دامی نیز همیشه از انها بعنوان یکی از بهترین دامداران ایرانی یاد شده است .
چهل سال بعد از کوپر ، یعنی در سال 1344 خورشیدی ، محققان ایرانی بمیان همان طایفه ی بابااحمدی می روند و کتاب " بامدی ، طایفه ای در بختیاری"، ره آورد سفر آنهاست ."بامدی"، تلفظ محلی بابااحمدی است .
اگر خواننده پس از مطالعه ی کتاب کوپر به مطالعه ی "بامدی ، طایفه ای از بختیاری " بپردازد ، یکباره از اوج تخیلات دل انگیز به پستی تلخ واقعیات فرو می افتد. آن دلاورانی که پای برهنه از کوههای پر برف و از کناره ی پرتگاهها ژرف می گذرند و خود و زن و بچه ی خویش را به امواج پر خروش رودخانه می سپارند تا بساحل دیگر رسند ، مبدل به عشایری می شوند که از بد "حادثه "، و عدم توجه ، با پای پیاده و شکم گرسنه ، دست زن و بچه ی علیل خود را گرفته بخاطر چند راس گوسفند و چند من گندم ، راه کوهستانی گرمسیر و سردسیر را طی می کنند .
کتا ب هایی که در دو سه قرن پیش بوسیله ی ماموران سیاسی و سیاحان وتجار خارجی نوشته شد ، در مواردی بطور مستقیم و یا غیر مستقیم به ایل های ایران اشارههایی شده است . در این نوشته ها باسامی خوانین و روسای ایلات و طوایف و شگفتی های لباس و عادات و رشادت ها و دلاوری ها ی عشایر پرداخته شده است . تاریخ بختیاری "سردار اسعد بختیاری "،بختیاری ها ، تالیف ملکومیان – چاپ بصره 1954- ، سفر هایی بایزان و کردستان نوشته ی ایزابل بیشاپ –چاپ لندن1891- وکتاب علف نوشته ی مریان کوپر –چاپ نیویورک 1925- که بوسیله امیر حسین ظفر ایلخان بختیاری با عنوان – سفری بسرزمین دلاوران- ترجمه شد و... از این گونه است .
کوپر در89 سال پیش ، بمنظور فیلم برداری از کوچ ایلا ت ، به ایران آمد . سپس به یاری حافظه و یادداشتهای روزانه ی خود کتابی هم نوشت . کوپر بمدت 46 روز همراه طایفه ی "بابااحمدی"کوچ کرد . از گرمسیر بسردسیر رفت . این کتاب بیان پیکاری است که دایما بختیاریها و نیروهای طبیعت برسر علف در جریان است .
کوپر با لحنی حما سی چگونگی عبور طایفه ی "بابااحمدی"،و رمه ها یشانرا از رود کارون چنین بیان می کند:
..." گذشتن از این رودخانه واقعا جنگی است که به بزرگی آن در مبارزه با دشواری طبیعت، نبردی نمی توانم تصور کرد "... کارون در این نقطه یک کیلومتر عرض دارد ؛ آب آن در اثر ذوب شدن صد ها قله ی کوهستان بوجود آمده در بستر سنگلاخ و سراشیبی رویهم می غلطد و جلو می رود ، وازسردی به یخ می ماند . رودخانه پراز گرداب ها و جریانهای تند و خطرناک است . آب با شدت از کناره ی سنگها و لبه های تیزصخره ها فرو می ریزد . نه پلی و نه قایقی در کار است . در یک طرف 5000 نفر ایلیا تی با باروبنه ومایملک شان و قریب نیم میلیون چهار پا هایشان قرار دارند . تعداد بیشماری زن و بچه و نوزاد همراهشان است .حیوانات هم در فصل بهار ، بچه دارند؛ همه ی این موجودات باید بسرعت و بدون قایق از این آبهای خطرناک بگذرند .
ایل بختیاری از زمانی بسیار دور در حوادث و رویدادهای سرزمین ما نقش عمده ای بر عهده داشتند ، و اگر سرزمین و قلمرو جغرافیایی بختیاری ها را مورد توجه قرار دهیم و نقش آنان را در ادوار مختلف تاریخ ایران بنگریم ، متوجه خواهیم شد که از دوران حکمروایی اولین دولت ایرانی ، یعنی ایلامی ها و پس از آن در هزاره ی اول پیش از میلاد و سرانجام دولت ها ی هخامنشی ، اشکانی ، ساسانی و پس از آن نیز سرگذشت این مردم ، قسمتی از سرگذشت و تاریخ پرنشیب و فراز ما و میهن ما را تشکیل وی دهد .
بختیاری ها ، گاه بعنوان رزم آوران پارسی در سپاه هخامنشیان و گاه بعنوان هنرمندان دوره ی اشکانی و سازندگان آثاری چون مجسمه ی بزرگ برنزی و سرانجام در قرن های اخیر بعنوان پیش قراولان فتح قندهار در سپاه نادر و مجاهدین مشروطه بسرداری سردار اسعد ، مورد توجه فرار دارند . از نظر قدرت تولیدی در زمینه ی محصولات دامی نیز همیشه از انها بعنوان یکی از بهترین دامداران ایرانی یاد شده است .
چهل سال بعد از کوپر ، یعنی در سال 1344 خورشیدی ، محققان ایرانی بمیان همان طایفه ی بابااحمدی می روند و کتاب " بامدی ، طایفه ای در بختیاری"، ره آورد سفر آنهاست ."بامدی"، تلفظ محلی بابااحمدی است .
اگر خواننده پس از مطالعه ی کتاب کوپر به مطالعه ی "بامدی ، طایفه ای از بختیاری " بپردازد ، یکباره از اوج تخیلات دل انگیز به پستی تلخ واقعیات فرو می افتد. آن دلاورانی که پای برهنه از کوههای پر برف و از کناره ی پرتگاهها ژرف می گذرند و خود و زن و بچه ی خویش را به امواج پر خروش رودخانه می سپارند تا بساحل دیگر رسند ، مبدل به عشایری می شوند که از بد "حادثه "، و عدم توجه ، با پای پیاده و شکم گرسنه ، دست زن و بچه ی علیل خود را گرفته بخاطر چند راس گوسفند و چند من گندم ، راه کوهستانی گرمسیر و سردسیر را طی می کنند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر