ساعت هشت صبح دو باره در راه بودیم . به جنوب شرقی نقطه سیا هی می بینم ؛ به کمک دوربین . این طوربنظر میرسد که یک کاروان است .آنها چهار شتربان بودند و از انارک حرکت کرده بودند . ضممن گفتگو ، ما وشتربان ها در کنار آتش مطبوع حسابی گرم شدیم . مسن ترین شتربا ن ها که مرد چهل ساله ای بود با چهره ای جدی و لباس نازک آبی رنگ و کلاه پوستی سیاه بر سر و چپقی زیر کمر گفت که اگر ما به او یک تومن بدهیم ، او با کما ل میل حاضر است که راه "علم "، را بما نشان بدهد . فورا ده قران برایش شمردم . اما دو تا از سکه ها به نظر مشکوک آمد ؛ آنها را عوض کردم .
انارک ازما خیلی فاصله داشت و تا جندق چندین روز راه بود .برف شروع به باریدن کرد .در دهکده ی علم از حرکت باز ایستادیم . این ده بصورت مجتمعی از خانه های گلی است که بیننده را به یاد یک کاروانسرا می اندازد . این ده کوچک که 949 متر از سطح دریا ارتفاع دارد و جزیره ی تنها یی در دریا ی کویر است ، ده سا ل عمر دارد و جمعیتش پانزده نفر است . زنی نشسته بود و با چرخ چوبی ، که شبیه چرخ نخ ریسی بود ، طناب می بافت . از پانزده نفر جمعیت دهکده ی علم ، سه نفر زن بودندو یکی دختر و بقیه یا مرد بودند یا پسر بچه .
راهنما ی ما هنوز کربلایی محمد علی است ، که خوشبختا نه پریروز در صحرا با او آشنا شدیم . هما ن مرد لباس آبی ، که در مقابل یک تومن اجیرش کردیم که راه علم را بما نشا ن بدهد .این مرد بی رقیب است . او همه ی چاهها و اسم همه ی کوهها را که از کنارشا ن می گذریم ، همه ی فاصله ها و همه ی جاها یی را که برای ما از نظر اتراق مناسب است ، می شناسد .
صدای خفیف و زوزه مانندی از میان تپه های شنی شنیده می شود . شاید این صدا از سرد شدن ریک ها و شن ها و بهم مالیده شدن شان بوجود می آید .این صدا، آواز شبانه ی کویر است . صدای جشن یک شب دیگر است . صدای این تپه ها ی شنی ، که حالا آرامند ، ازهزاران سال به این طرف ، بدون اینکه آرام شوند در گردش اند .
ششم بهمن ماه ، حداقل حرارت هوا پنج درجه زیر صفر است . هر روز با علاقه ی بیشتری نقشه های انگلیسی و روسی ایران را که همراه برداشته ام مطالعه می کنم . ایران از هر نظر فقیر است ، جز از نظر وسعت ِ1645000 کیلومتر مربع .
راهی که ما الان در آن قرار داریم ، جاده ی بزرگ انارک به شاهرود و سمنان است ، که از میان کویر می گذرد . این راه ، کوره راهی بیش نیست .
کاروانی از شش شتربان و بیست وشش شتر تشکیل یافته است ، در راه خود به سمنان در این جا اتراق کرده اند .آنها پس از 11 روز به سمنان می رسند . آنان از یزد آمده اند . از یزد 16 روز است که در راه بوده اند . آنها می گویند در خدمت سید محمد باقر اردکانی هستند ؛ بازرگان ثروتمندی که در انارک زندگی می کند و در اردکون- اردکان- متولد شده است . این کاروان چای وپارچه ، نخ سفید هندی و حنا از جنوب ایران به طرف شما ل ایران می برد .کالای انگلیسی در بنادر خلیج فارس مخصوصا در بوشهر از کشتی تخلیه می گردد وبعد به یزد آورده می شود .
...
انارک ازما خیلی فاصله داشت و تا جندق چندین روز راه بود .برف شروع به باریدن کرد .در دهکده ی علم از حرکت باز ایستادیم . این ده بصورت مجتمعی از خانه های گلی است که بیننده را به یاد یک کاروانسرا می اندازد . این ده کوچک که 949 متر از سطح دریا ارتفاع دارد و جزیره ی تنها یی در دریا ی کویر است ، ده سا ل عمر دارد و جمعیتش پانزده نفر است . زنی نشسته بود و با چرخ چوبی ، که شبیه چرخ نخ ریسی بود ، طناب می بافت . از پانزده نفر جمعیت دهکده ی علم ، سه نفر زن بودندو یکی دختر و بقیه یا مرد بودند یا پسر بچه .
راهنما ی ما هنوز کربلایی محمد علی است ، که خوشبختا نه پریروز در صحرا با او آشنا شدیم . هما ن مرد لباس آبی ، که در مقابل یک تومن اجیرش کردیم که راه علم را بما نشا ن بدهد .این مرد بی رقیب است . او همه ی چاهها و اسم همه ی کوهها را که از کنارشا ن می گذریم ، همه ی فاصله ها و همه ی جاها یی را که برای ما از نظر اتراق مناسب است ، می شناسد .
صدای خفیف و زوزه مانندی از میان تپه های شنی شنیده می شود . شاید این صدا از سرد شدن ریک ها و شن ها و بهم مالیده شدن شان بوجود می آید .این صدا، آواز شبانه ی کویر است . صدای جشن یک شب دیگر است . صدای این تپه ها ی شنی ، که حالا آرامند ، ازهزاران سال به این طرف ، بدون اینکه آرام شوند در گردش اند .
ششم بهمن ماه ، حداقل حرارت هوا پنج درجه زیر صفر است . هر روز با علاقه ی بیشتری نقشه های انگلیسی و روسی ایران را که همراه برداشته ام مطالعه می کنم . ایران از هر نظر فقیر است ، جز از نظر وسعت ِ1645000 کیلومتر مربع .
راهی که ما الان در آن قرار داریم ، جاده ی بزرگ انارک به شاهرود و سمنان است ، که از میان کویر می گذرد . این راه ، کوره راهی بیش نیست .
کاروانی از شش شتربان و بیست وشش شتر تشکیل یافته است ، در راه خود به سمنان در این جا اتراق کرده اند .آنها پس از 11 روز به سمنان می رسند . آنان از یزد آمده اند . از یزد 16 روز است که در راه بوده اند . آنها می گویند در خدمت سید محمد باقر اردکانی هستند ؛ بازرگان ثروتمندی که در انارک زندگی می کند و در اردکون- اردکان- متولد شده است . این کاروان چای وپارچه ، نخ سفید هندی و حنا از جنوب ایران به طرف شما ل ایران می برد .کالای انگلیسی در بنادر خلیج فارس مخصوصا در بوشهر از کشتی تخلیه می گردد وبعد به یزد آورده می شود .
...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر