۱۳۸۷ بهمن ۷, دوشنبه

بخش سیزدهم از گزارش سفر سه روزه


ایرانی ها در جندق این احساس را دارند که در ساحل دریا زندگی می کنند . بنا بروایت ، کویر در زمان نوشیروان ، یعنی 1350 سال پیش ، دریاچه ی بزرگی بوده است . در سمت غربی این دریاچه رود یزرگی به نام "قارا چای"، که از همدان وساوه می آید به دریا می پیوست . حتی در این روایت حقیقتی نهفته است ، مسافری که از کویر می گذرد ، نا خود آگاه این برداشت را دارد که کویر دریایی گم شده است .
اها لی جندق تاکید کردند که 200 سا ل پیش ، راه مستقیمی از جندق به سمنا ن می رفته است ؛ البته این راه حالا کاملا پاک شده است .
تابستانها ، هوا در جندق گرم است ، اما مثل خور یا طبس سوزان نیست . از بادگیرها یی که در پشت بام بسیاری از خانه ها به چشم می خورد معلوم است که در اینجا هم گرما می تواند حسابی خودش را نشان بدهد .این بادگیرهابرجهای چهارگوشی با شکاف های عمودی شکلی هستند .
خیابان هاوکوچه های جندق واقعا چیزی برای عرضه کردن ندارند .این خیابان ها و کوچه ها ، راهروها و گذرهای باریک دو متری هستند، در میان دیوارهایی به بلندی دو تا سه متر . این دیوارها را برای محافظت باغها و خانه ها ساخته اند . پنجره ها به کوچه باز نمی شود . داخل خانه ها با حسادت از چشم دنیا پنهان می شود .
دو تا مسجد کوچک با گنبد ها ی خاکستری رنگ خود منتهای کوشش خود را می کنند تا در میان مجتمع خانه های کم اهمیت ، کمی جلو داشته باشند .در این جا مثل کویر ، همه چیز زرد و خاکستری است . در قسمت جنوبی ده گورستان قرار دارد ؛ با گورهای ساده و خاکی .
در این جا کاروانسرایی وجود ندارد ، فقط خرابه های یک آسایشگاه کاروانی به چشم می خورد، و بازرگانان مسافر که با شترهایشان به این ده می آیند ، خارج از ده ، در محل بزرگی اتراق می کنند . یک میدان بزرگ هم وجود دارد .
...

هیچ نظری موجود نیست: